اسلام تفاخرات نژادى را از بين برد
اولاً جواب
جمله اولتان را عرض كنم تا به اصل مطلب برسيم. اين كه فرموديد: داعى
حجازىِ مكى مدنى، چرا طرفدارى از برادران ايرانى مىنمايم؟! بديهى است
افتخار داعى به اين است كه مكى و مدنى و محمدى هستم، ولى تعصب نژادى هم كه
از آثار جهل و نادانى است، در داعى راه ندارد؛ براى آن كه جد بزرگوارم
خاتمالانبياء صلىاللهعليهوآله با آن كه حفظ قوميت و وطنيت هر ملتى را
ملحوظ داشته و با جمله حب الوطن منالايمان (1) [وطندوستى جزئى از ايمان
است]، هر قوم و ملتى را به وطندوستى امر فرموده.
[پيامبر] يكى از
قدمهاى بزرگى كه براى اتحاد بشر و رفع هر نوع خيالات واهى از افراد آدميان
برداشت، آن بود كه تفاخرات نژادى و تعصبات جاهلانه را به كلى از بين برد و
با يك نداى بلندِ رسا عالميان را متوجه به فرموده خود نمود كه:
لا فخر
للعرب على العجم و لا للعجم على العرب و لا للابيض على الاسود و لا للاسود
على الابيض إلاّ بالعلم و التقى (2)؛ و نيز براى آن كه امر بر مردمان عالم
و متقى مشتبه نگردد كه از فرموده آن حضرت اتخاذ سند كنند و از تواضع و
فروتنى بر كنار روند و اظهار كبر و منيت بر ديگران كنند، فرمود: انا من
العرب و لافخر و انا سيد ولد آدم ولافخر.(3)
ماحصل معنى آن كه: «من با
اين كه خود عرب و آقاى اولاد آدمم [ولى] به اين نژاد و مقام بر سايرين، فخر
و مباهاتى ندارم و فخريه نمىكنم.» فقط فخريه پيغمبر به اين بود كه بنده
مطيع پروردگار است. در مقام مناجات عرض مىكرد: كفى بى فخراً ان اكون لك
عبدا؛ يعنى كفايت است مرا فخر و مباهاتى كه بنده چون تو پروردگارى هستم.
خداوند
متعال در آيه 13 سوره 49 (حجرات) مىفرمايد: «يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّا
خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوبا وَ قَبائِلَ
لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ» (4)، فضل و
شرف و كرامت را در تقوا قرار داده.
و نيز در آيه 10 همين سوره فرموده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ».(5)
آسيايى
و افريقايى، اروپايى و امريكايى از نژاد سفيد و سياه و سرخ و زرد شهرستانى
و كوهستانى، همگى در تحت لواى اسلام و كلمه طيبه لا اله الاّ اللّه محمد
رسولاللّه با هم برادرند و هيچ فخر و مباهاتى به يكديگر ندارند.
عملاً
هم قائد عظيمالشأن اسلام خاتمالانبياء صلىاللهعليهوآله نشان داد.
سلمان فارسى را از عجم و صهيب رومى را از روم و بلال سياه را از حبشه در
آغوش محبت پذيرفت.
ولى ابولهب شريفالنسب، عمّ خود را كه از بهترين نژاد
عرب بود، از خود دور نمود و يك سوره در مذمت او نازل [شد] و صريحا فرمود:
«تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ».(6)
---------------------------------
1-كشفالخفاء، ج 1، ص 345 ـ تفسير ابنعربى، ج 2، ص 310.
2-عرب را فخر و مباهاتى برعجم و عجم را فخرى بر عرب و سفيد را بر سياه و سياه را بر سفيد فخر و مباهاتى نيست، مگر به علم و تقوا.
3-من از عرب و سيد و آقاى اولاد آدمم و به آن فخر نمىنمايم امالى صدوق، ص 254.
4-اى
مردم! ما همه شما را از مردى و زنى آفريديم و شعبهها و فرق مختلفه
گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد و بدانيد كه اصل و نسب و نژاد مايه افتخار
نيست، بلكه بزرگوارترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شما هستند.
5-جز اين نيست كه مؤمنان همه برادر يكديگرند؛ پس هميشه بين برادران ايمانى خود چون نزاعى شود صلح دهيد.
6-نابود باد دو دست ابولهب كه در پى آزار رسول خدا بود. (سورة المسد، آيه 1).
امروز روز هدایت نسل های آینده است...