افسران - طنزهای ملکه مادر!
طنزهای ملکه مادر
مادر شاه در خاطرات خود، ضمن پاره ای افاضات به نکات جالبی از درون دربار پهلوی اشاره می کند که ذکر آن خالی از لطف نیست.
- به جهنم که مردم سلطنت ما را نخواستند. قابل نبودند. یک روزی خودشان پشیمان می شوند وچراغ برمی دارند و دنبال ما می گردند!
- ایادی همیشه به من اطمینان می داد که جای نگرانی نیست و موضوع مریضی محمدرضا به خاطر شیطنت های زیاد او و ضعف قوه است ! خدا لعنت کند اسداله علم را که بساط شیطنت برای محمدرضا درست می کرد و باعث تحلیل رفتن قوه پسرم می شد. به هر حال پسرم شاه بود واگر شاه از شاه بودنش لذت نبرد و شاهی نکند چه بکند؟!
- سلطان خوب است. مثل سلطان ژاپن که مردم مثل بت او را می پرستند و نه این که در مملکت ایران بیابند و اسائه ادب کنند و بگویند مرگ بر شاه! بیچاره محمدرضا رفته بود بالای سر تظاهر کنندگان میدان شهیاد(آزادی کنونی) و آنجا آنقدر صدا زیاد بود که از داخل هلیکوپتر شنیده بود مردم می گویند مرگ بر شاه!
- ما خودمان پیشقدم کشف حجاب شدیم. من و اشرف و شمس با سرهای باز و بدون چادر و چاقچور در جشن کشف حجاب شرکت کردیم. اما مردم به جای آن که از ما تبعیت کنند، نسبت های ناجور به ما دادند و اشعار جلف در هجو ما سرودند و چه کارها که نکردند!
- خبرهای مربوط به اعدام روسای دولتهای گذشته و ماموران دولتی و ارتشی و مستخدمین ساواک و دربار روی من اثرات بدی گذاشته است ...لابد اگر ما هم در ایران مانده بودیم ما را هم اعدام می کردند؟!