مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی (ره) در سلسله جلساتی که در سال ۱۳۵۸ پیرامون مساله ی ولایت فقیه و حکومت اسلامی داشتند به تبیین این اصلِ استوار پرداخته که می تواند برای اهلش بسیار راهگشا بوده و از طالبان حقیقت دستگیری کند .

به همین منظور بخشی از این مطالب با رویکردی آزاد اندیشانه در اقتباس، همراه با وفاداری به متن، به شرح ذیل است :

ایشان ابتدا به بیان دلایل طرح شده برای تشکیل حکومت در جوامع بشری پرداخته و این امر را ریشه یابی نموده و به ۴ دسته تقسیم می کنند :

۱- گروهی معتقدند که ریشه ی تشکیل حکومت همان خانواده است، یعنی همانطور که خانواده اولین نظام اجتماعی است که انسان در آن به وضع مقررات وقوانین خاص پرداخته و نوعی حکومت در آن تشکیل می دهد در جوامع بزرگتر هم امر به همین شکل است.

۲- دسته دیگر زور وقدرت را سبب به وجود آمدن حکومت ودولت می دانند به این شکل که قدرت ومیل به چیرگی در انسان باعث می شود که بر هم نوعش حکومت کند.

۳- اما دسته سوم بر این باوراند که قراردادهای کوچکِ اجتماعی، که افرادِ نوع بشر آنرا بین خود وضع می کنند کم کم همگانی شده و زمینه ی تشیکل حکومتی فراگیر را به وجود می آورند.

۴- نظر آخر بیان کسانی است که ولایتِ انبیا را دلیل اصلی و ریشه تشکیل حکومت می دانند.

حضرت آیت الله  حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)  پس از بیان این اقوال تشکیل حکومت را ادامه راه انبیا و اولیا خدا دانسته وآنرا امری الهی می شمارد.

ایشان در ادامه به بیان علل بعثت انبیا پرداخته و برای انسان دو رابطه ذکر می کند:

اول رابطه انسان با خدا و دوم رابطه انسان با هم نوعانش و ادامه می دهند که بسیاری معتقد هستند که بعثت پیامبران تنها ناظر به رابطه اول است که امری است درونی بین مخلوق و خالق خود نظیر امور عبادی و... این دسته از افراد دین را امری شخصی دانسته و برای او در اداره جامعه سهمی قائل نبوده وشعار جدایی دین از حکومت را سر می دهند.

برخی دیگر باورشان اینچنین است که انبیا در هر دو رابطه حرفی برای گفتن دارند اما در امور اجتماعی یا به عبارت دیگر در رابطه ی دوم ( رابطه انسان و هم نوعانش )، دین سخن اعتراضی داشته و در پی نهی از ظلم و ستم در بین انسانها است و در دیگر روابط بین آنها سخنی ندارد.

به طور مثال : دین می گوید ربا نخورید و یا فلان عمل را مرتکب نشوید ولی حرف ایجابی واثباتی ندارد پس در تشکیل حکومت ناتوان است، چرا که حکومت باید حرف مثبِت نیز داشته باشد و در امور مثبِت و ایجابی هم حکم عمومی داشته باشد.

اما بیان سوم که بیان اصحّ نیز می باشد آن است که انبیاء الهی برای هر دو رابطه ی انسانها رهنمود دارند، هم رابطه انسان با خدایش را تبیین می کند و هم روابط انسانها با یکدیگر را معین می سازد، ایشان با ارجاع به کریمه ی " أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ " ( انعام ۸۹ ) اشاره دارند که ارسال رُسل و بعثت انبیاء که همراه با کتاب و نبوت بوده حُکم را نیز به همراه داشته است.

ایشان حکم در کریمه ی فوق را همان احکامی می دانند که پایه ی اداره ی جامعه است و تاکید می کنند که نه تنها انبیاء می توانند تشکیل حکومت دهند و حکومت دینی امری ممکن است، بلکه بر ایشان و اولیاء ایشان واجب است تا در صورت امکان بر تحقق آن بکوشند.

ایشان متذکر می شوند که در این بیان و با این نگاه بر بعثت انبیاء (ع) که هم رابطه با  خدا بیان شده وهم در رابطه ی انسان ها با هم، طرف اثباتی و مثبِتِ آن در نظر گرفته شده (همانطور که در آیه کریمه سوره انعام اشاره شد، حکم را اعم از اثباتی و نفیی بر انبیاء اتی شده است ) می توان نتیجه گرفت که تنها دولتی که شایستگی حکومت بر مردم را دارد دولت و حکومت اسلامی خواهد بود.

و از آنجا که این حکومت میراث انبیاء و اولیاء خداست متولی آن در هر زمان، وارث علم نبوی وحافظ عدل علوی است که همان ولایت فقاهت وعدالت است و در شخص ولی فقیه متجلی است.