برگردیم شلمچه چیزی جا گذاشتم!
به گزارش فرهنگ نیوز : دختران دبیرستانی حوزه دانشآموزی حضرت زینب(س) از یاسوج که به اردوهای راهیان نور اعزام شده اند، در پایان سفر معنوی خود به سرزمین های نور، "دلنوشته ای به شهیدان" را بر صفحه نگاشته اند. این دلنوشته ها تحت عنوان "قلم های عاشق" است که متن آن بدین شرح است:
به مولا علی (ع) نمی دانم از کجا و از چه بنویسم؟
نه، شاید هم دوست دارم از شلمچه بنویسم. به خدایی که خدایی اش بر حق است، از دیروز که رفتم شلمچه همون جا موندم، شاید بخندم، شاید حرف بزنم ولی به خدا ته دلم ناراحته، ناراحت از این که تمام روح، همه، همه چیزم را در شلمچه جا گذاشتم.
نمی دونم چه جوری برگردم، شاید شلمچه فقط خاک باشه یا شن باشه، اما من به خدا مطمئن هستم که نیروی جاذبه ی زمین در اینجا بیشتر از هر جای دیگری است.
تا حالا هر جا رفتیم هیچ وقت یه همچنین حالی پیدا نکردم، کاش به خون پاکی که شما تو این سرزمین دادین قسم دوست دارم یه بار دیگه فقط یه بار برگردم شلمچه و ببینم چی جا گذاشتیم.
پشیمونم از اینکه دیروز توجه نکردم. مگه کی اونجاست؟...
حال می فهمم بابام چی تو شلمچه دید که بعد از این همه سال با چنان شوقی حرف میزنه که انگار نیرویی نامرئی از درون بهش وارد میشه.
کاش می شد یه بار دیگه، یه باردیگه برگردم... قسمتون می دم یه بار دیگه دعوتم کنید که بیام.
نمی دونم ولی احساس می کنم مخاطبم فقط یه نفره اون یه نفر کیه! اگر که حالمو غریب کرده با این حال چه جوری برگردم به خونه؟
وقتی هیچی همراهم نیست کجا برم؟ اصلا چرا برگردم...
شاید اون قدر وقت نداشته باشید که بخواهید من بنویسم، اما از تو می خوام باهام باشی و باش تا بدونم که زندگیم بیهوده نیست.
قول دادم که اگه پزشکی قبول بشم حتما بیام. دوست دارم حالا که چندین کیلومتر اومدم برام دعا کنید تا پزشکی قبول بشم تا یه بار دیگه بیام اینجا.
خداحافظی سخته ولی شاید با این خداحافظی همه چی عوض بشه.
خداحافظ
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
امروز روز هدایت نسل های آینده است...